آدمها دو دستهند
یک دسته اونهایی که شب تا صبح بیدارن و کار میکنن
دستهی دوم اونهایی که فکر میکنن دستهی اول وظیفهشونه
پ.ن: قسمت غمانگیز اونجاییه که دستهی اول واسه کارشون پولی هم نگیرن:{
خونه رو تمیز کردم ، ظرفارو شستم، غذا رو گاز گذاشتم و حالا نشستم درس میخونم
مرغ بزرگه تو قابلمه جاش نمیشه
سرما خوردم آبریزش بینیم قط نمیشه
قاب اوزاکی قرار بوده سی تومن باشه ولی هفتاد تومنه
هیچکس از کسایی که تو روز بام ارتباط برقرار میکنن خونههاشون نیستن
داره عید میشه ولی بوی عید نمیاد
تنهام تو خونه و شقایق برام یه کاکتوس جدید خریده
نمیدونم چرا تو این اوضا و شرایط، هی فک میکنم هریپاترم و تو هاگوارتز