شنبه، شهریور ۲۷

میرقصید فک کنم

عروسی بود و همه تو هم تو هم میرقصیدن
ما هم واس خودمون اون وسطا تکون میخوردیم
دی جی گف شلوغ کنین
ما شلوغ کردیم اونام شلوغ کردن
گف قر بدین
ما قر دادین اونام قر دادن
گف بپرین بالا
ما پریدیم اونام پریدن
ما زود تر رسیدیم زمین
اونا با انحراف رسیدن یا ما
خلاصه ما فرود اومدیم رو زمین
اونا فرود اومدن رو پا ما
رو خودمون نیوردیم
گف بتابین
ما تابیدیم اونام تابیدن
نمیدونم چجوری تابیدن
آرنجشون خورد تو بازو ما
والا ما بازم رو خودمون نیوردیم
حالا دو ماه گزشته
کبودی آرنج که خوب شد
این استخون پا که درد میکنه رو نگه داشتم یادگاری عروسی دختر خاله

سه‌شنبه، شهریور ۲۳

به هیچ جام نیس اما به بعضی جاهام هست

وقتی چیزیو دوست ندارم و به خاطرش ناراحت نمیشم خیلی خوشحال میشم ، اما این فکر که عکس اون موضوع چقـــــــــدر میتونه خوشحالم کنه حرصمو در میاره

سه‌شنبه، شهریور ۹

خاطره؟؟

دو سه سال پیش ، زن داییم زنگ زد واس مامانم تعریف میکرد با ناراحتی
که دیشب یکی اومده ساعت1 زنگ در خونه مامانشو زده گفته شله زرد دارین هنوز؟
مامانش پیره تنها زندگی میکنه، خیلی ترسیده ، تا صب خوابش نمیبرده از ترس و اینا

من بودم زنگ خونشو زدم =))))))))))) خدا منو ببخشه ، الان یادم افتاد =)))))))))))))))))))

شنبه، مرداد ۹

من از خاطراتم ، از نشونه هات ، از این اشکای مزخرف ، از همه ی کسایی که ازت از من میپرسن، از این جمله هایی که سعی میکنی با محبت زیاد بم بگی ، از احساساتی که نمیدونم از کی تو من پیدا شده ، از این زوری که واسه فراموش کردنت میزنم و از این اطلاعاتی که از تو بم میدن با تموم وجود متنفرم :(( من نمیخوام بیست سالگیم اینجوری بگزره :((

پنجشنبه، تیر ۱۷

p14

"تموم شد"
وحشتناکه
احساس پوچی مطلق

یکشنبه، خرداد ۳۰

p35

من از وقتی یادمه داشتم می خندیدم
محاله کسی بخنده من خندم نگیره و نخندم
معلم فیزیک درس میداد من میخندیدم ، عصبانی شد گفت توام که همیشه نیشت بازه
معلم ریاضی از کلاس بیرونم کرد دوستم بش اصرار میکرد نکنه من به جفتشون میخندیدم
سر یکی از میدونای شلوغ، مامانم خورد رو زمین و ماشین هم زیاد ، من خندیدم ، یه هفته بام قهر کرد
دزد داشت کیف مامانو میکشید من قهقهه میزدم ، داد زد بم فحش داد
هر یه جمله ای که بابا گفت من قهقهه زدم مامان بم هشدار داد الان عصبانی میشه بابا، من باز خندیدم
اسمایلی =)) که اومده بود تا مدت ها نگاهش می کردم میخندیدم
نزدیکای کنکور همه واس درس خودکشی میکردن من نمره هام 6 و 7 میشد کف حیاط مدرسه بودم از خنده
از خواب بیدار میشدم یادم به خوابم می افتاد تو تخت از خنده دست و پا می زد
به گوشیم زنگ زد گفت 1ساله با دوست پسرم دوسته و خیلی فابن ، قطع کردم زنگ زدم به دوستم تعریف کردم و خندیدم
کنکور قبول نشدم ، مامان و شقایق گریه میکردن ، من میخندیدم و دل داریشون میدادم
داییم مرد ، بابا خیلی با ملاحظه و آروم بم گفت ، که فرداش امتحان دارم شوکه نشم ، من قهقهه زدم باز، بابا تا مدت ها ناراحتم بود
یه موقعی میرفتم صدای خنده دانلود میکردم ، هی پخش میکردم و خودم باش قهقهه میزدم
از دیروز تا حالا هم هرچی اون تیکه از پست سیاوش که نوشته : یارو هر هر خندید و رفت " رو میبینم بی اختیار میزنم زیر خنده
نگران خودمم :-" آخه من اینقدر ها هم شاد نیستم

پنجشنبه، خرداد ۱۳

p34

خیلی جدی میگه قرآن مجید با قرآن کریم چه فرقی داره؟
میگم فرق نداره
میگه چرا ،فک کنم به این کوچیکا میگن قرآن مجید به اون بزرگا میگن کریم
!

چهارشنبه، خرداد ۱۲

p32

مزخرف ترین حس حسیه که جلوی بقیه ی احساسات آدمو میگیره

پنجشنبه، خرداد ۶

p-1-3

من از همه ی آدم های جدیدی که شمارو تغییر میدن متنفرم
از همه ی شمایی که تغییر میکنین و دیگه آدم قبل نیستین متنفرم
من از تنهایی خودم که علتش تغییرای شماست بیشتر از همه متنفرم

دوشنبه، فروردین ۳۰

p31

خیط میشم و از خیطی خود خوشحالم

جمعه، فروردین ۲۷

p21

خوبی روزای قبل میان ترم هم اینه که حداقل مطمئنم دارم یه درسُ از بقیه عقب می افتم

شنبه، فروردین ۷

p11

یه حس مزخرفی هم هست که فک میکنی واسش با همه ی دوست دختر /دوست پسر های قبلی و بعدیش فرق میکنی

شنبه، اسفند ۲۹

4-12

یه حسی از صب تا حالا داره بم میگه دم آخری جلو 88و بگیر و هرچی ازت گرفته رو ازش پس بگیر
نزار اینجوری بره

پنجشنبه، اسفند ۲۷

3-12

همش دلتنگیه
یه بار شکل ناراحتیه ، یه بار فوضولی ،یه بار حسودی ، یه بار امیدواری

دوشنبه، اسفند ۱۷

1-p-12

دلمون به دل همه راه داره
جز اون که باید داشته باشه