دو سه سال پیش ، زن داییم زنگ زد واس مامانم تعریف میکرد با ناراحتی
که دیشب یکی اومده ساعت1 زنگ در خونه مامانشو زده گفته شله زرد دارین هنوز؟
مامانش پیره تنها زندگی میکنه، خیلی ترسیده ، تا صب خوابش نمیبرده از ترس و اینا
من بودم زنگ خونشو زدم =))))))))))) خدا منو ببخشه ، الان یادم افتاد =)))))))))))))))))))
که دیشب یکی اومده ساعت1 زنگ در خونه مامانشو زده گفته شله زرد دارین هنوز؟
مامانش پیره تنها زندگی میکنه، خیلی ترسیده ، تا صب خوابش نمیبرده از ترس و اینا
من بودم زنگ خونشو زدم =))))))))))) خدا منو ببخشه ، الان یادم افتاد =)))))))))))))))))))
۴ نظر:
خررررررررررررر
=)))))))))))))))))
لگوت هم خیلی خوبه
=))))))))))))))
خو معلومه نه
:)))))))
:-"
آره
ارسال یک نظر